چه می شد اگر فردا صبح چشمهایمان را در پاریس باز می کردیم. در همان اتاق کوچک در محله شارنتون، جنوب شرق پاریس. "عمه هه" هشت یورو کف دستمان می گذاشت و به سمت نان فروشی رو به روی اتاق می رفتیم و با چهار کروسان کره دار برمی گشتیم و می نشستیم سر میز آشپزخانه عمه جان و با صدای رادیو صبحانه می خوردیم. ما هنوز "hang over" شب قبل بودیم و عمه خانم هم تعریف می کرد از خانواده ای که پخش و پلا شده اند در سراسر عالم. با هر آگهی بازرگانی بین آهنگ ها شبکه رادیو را عوض می کردیم تا به یک موسیقی دیگر برسیم. صبحانه ای طولانی و بعد هم ادامه خواب دیشب در رخت خوابی بر روی زمین چوبی خانه عمه جان. ناهار پای سرخ شده مرغابی، شام ظرف بزرگ پنیر با دو جور شراب و کمی هم گپ و گفت. بعد هم لعنت بفرستیم به این کرواسان ها و پنیرها و نان های قلابی آمریکایی. کاش حداقل فردا کمی زودتر از خواب بیدار شوم و بروم به یکی از همین قهوه ها و کروسان های قلابی را بخورم.

هیچ نظری موجود نیست: