قبلاها یک اصرار عجیبی داشتم که وقتی به خانه می آیم حتما لباسم را زودی عوض کنم (حتا قبل از دستشویی رفتن). لباس خواب هم که دیگر جای خود را داشت. اما انگار کم کم بی تفاوت شده ام. ساعت ها می گذرد و می بینم که هنوز با پولیور و کاپشن و کفش در خانه چرخ می زنم و آشپزی می کنم و ایمیل چک می کنم و الی آخر.... گاهی هم همانطوری می پرم روی تخت و خوابم می برد.

خورشت کرفس درست کردنم چه بود این وسط؟ کرفس ها را گم کرده ام. یخچال را زیر و رو می کنم، بعد هم ماشین را. نگاهی به رسید خرید می کنم و می فهمم که اصلا کرفسی خریداری نشده.

هیچ نظری موجود نیست: