این فکر کمی قلقلکم می دهد که برای اسباب کشی بگویم آن دخترک دهاتی وانت بارش را بیاورد و اسباب را بریزیم پشتش و ببریم. از عیسی مسیحش هم که بگذریم کمی حرف های خنده دار دارد که بزند و چند ساعتی بخندیم. یک روز با جدیت شاکی بود از اینکه چرا یکی از این تی شرت های سیاه مجانی که من دارم را ندارد و اینکه این بی عدالتی است و این حرف ها. روز دیگری از رابطه خالی کردن باد شکم و سلامت عمومی سخن می گفت.
در اینجا که من زندگی می کنم الویت آدم ها به این ترتیب است:
غذا
عیسی مسیح
غذا
آبجو
آمریکن آیدل
فیلم
کارت اعتباری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر