اول این را بگویم که چند وقتی است به شدت هوس علاالدین های نفتی قدیمی را کرده ام با یک کتری آب رویش و صدای سوت کتری.
حالا به این کاری نداریم… می خواستم این را بگویم:
چند وقت پیش رفته بودم یک رستورانی در یکی از ده کوره های اطراف. گارسن دختری بود هفده پانزده ساله که قیافه اش کمی ایرانی می زد. کمی که حرف زدیم فهمیدم که طرف واقعا ایرانی است و اسمش سوگل است. تا وقتی انگلیسی حرف زدیم همه چیز خوب پیش رفت اما وقتی شروع کرد به فارسی حرف زدن (با لهجه افتضاح نسل دوم مهاجران) دیدم ادبیاتش بسیار متفاوت است. یک جایی در بین سخنانش می گفت این رئیس رستوران آدم گوزی است و غیره و ذالک. خیلی هم با جدیت اینها را می گفت. بعدا فهمیدم یارو فارسی را از ننه بابایش یاد نگرفته. از دایه اش (شوکت خانم) یاد گرفته. خیلی خوشم آمد از این شوکت خانم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر