رهبر من آن دختر خانم دانشجویی است که صاف در چشمان استادش نگاه می کرد در حالی که انگشت در دماغ داشت و بیهوده در علم دست پا زدن و جوش زدن همشاگردی های خرخوانش به هیچ جایش نبود و در آخر ترم هم با هفده هژده کار را تمام کرد و استاد و کلاس را به خیر و ایشان را به سلامت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر