نمي دانم مال كدام رؤياي كدام انسانم؟نمي دانم اين خواب رنگارنگ تا كي ادامه خواهد يافت؟نميدانم دوباره كي عاشق خواهم شد،نفس خواهم كشيد؟نميدانم دوباره كي از خستگي دوباره در رختخوابم بيهوش خواهم شد.نمي دانم دوباره كي اعتماد خواهم كرد؟دوباره كي حرف خواهم زد،داد خواهم زد،مشت خواهم كوبيد؟دوباره كي شهامت خواهم داشت تا به كسي بگويم دوستش دارم،نميدانم ،نميدانم،نميدانم...نميدانم دوباره كي با دروغي از پاي در خواهم امد،دوباره كي وقتي بر ميگردم تا به صورت دوستي لتخند بزنم عين عين خيانت راخواهم ديد و باور نخواهم كه اين همان دنياي ديروز است !...اما يك چيز را خوب ميدانم...حتي اگر در روياي انساني ديگر باشم...
شايد امروز اخرين روزي باشد كه بتوانم به كسي بگويم كه چقدر دوستش دارم...

.

هیچ نظری موجود نیست: