اين پدر سوخته فكر مي كرد من هم مثل خودش مغز خر خوردم كه سر
هر غم و غصه اي كه دارم هواي خودكشي به سرم بزنه و اين حرف ها...
نمي دونست من از اين لوس بازي هاي ياس فلسفي و پوچي و اينها
اصلا خوشم نمياد...
آخه من كه مي دونم اينها جيگر خودكشي كردن رو ندارند... من هم ندارم..
ولي آخه پس چرا انقدر بولوف مي زنيد...؟؟
پسره خر فكر مي كرد اگر به من بگه مي خواد خودكشي كنه من تنم
مي لرزه و نازشو مي خرم....گمشو توله سگ...!! اين جلف بازي ها رو
براي ننه بابات در بيار...
البته اين مهرداد آخرش خودش رو كشت... از روي كوه خودش رو پرت
كرد...حتا من مجلس ختمش هم رفتم... ولي اگر ده دفعه ديگه هم خودش
رو بكشه من محلش نمي گذارم...من از اين لوس بازي ها خوشم نمياد...
مهرداد...!!!! بالاخره كار خودت رو كردي توله سگ...؟؟؟؟!!!!
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر