برو ...برو ديگه...بر و بر منو نگاه مي كنه..مزخرفا..دارم ميرو...خب برو چيكارت كنم...
اون يكي بعد از اينكه رفت ،تازه مي گه من رفتم...اين يكي ميگه '' اگه من برم چيكار مي كني؟''هيچي يه پيرهن قرمز مي پوشم،هفت قلم خودمو ميسازم،ميزنم و مي رقصم...وقتي هم كه داره ميره برو بر به من زل ميزنه ميگه..''مراقب خودت باشيا...''چشم امر ديگه اي نيست!!
اين يكي هم كه...ميگم بر مي گردي؟...اگر بري برمي گردي؟بر و بر به من نگاه مي كنه...هي من مي گم بر مي گردي يا...
باز فقط به من نگاه مي كنه...اي بابا !!اصلا برو...برو...بالاي همون كوههاي بلند تا دلت مي خواد فكر كن...اصلا برو وسط همون دشتهاي زرد..اينقدر داد بزن تا صدات بگيره...برو پشت گوش اسبها رد هر چقدر مي خواي بخارون...برو به هر چي كوچه وخيابون و پلاك سر بزن...اصلا به من چه؟فقط...بر مي گردي ديگه؟؟
ببينم كدوم الاغي گفته من بايد قوي باشم؟نه..نيستم...ادمم...قلب دارم...بغض دارم...هي مي گه رو بغض فكر كن...فكر نداره كه...رو چيش فكر كنم؟رواكتين ها و ميو زيناش؟رو اسيد لاكتيك مزخرفي كه هي ساخته مي شه و ساخته ميشه و درد تو همه سينت مي پيچه...اصلا برو..خوش اومدي...فقط مواظب خودت باش...
هي...بر مي گردي؟

هیچ نظری موجود نیست: