كاش مي تونستم همه چيزايي رو كه تو مخم وول وول مي خوره اينجا بنويسم...اون وقت ديگه مطمئن ميشدي كه من يه ديوونم كه دارم به اين دنياي مجازي گند ميزنم...دنياي مجازي!!
ادم تو دنياي مجازي عاشق نميشه.اين يه توصيست از من قبولش كن.چرا؟چون مي خوام عاشق هيچ كس جز خودم نباشي!مزخرف!
اره هر وقت چيزي اون قدر عجيبه كه ازش سر در نميارم ميگم مزخرف!
انگار دارم تو خواب راه ميرم...همه چيز اون بيرون روكش واقعيت داره و رنگ روزمرگي...و من اين وسط مثل يه ماهي از اب افتاده بيرون دارم بالا و پايين مي پرم...براي يه كوچولو اكسيژن ناقابل!حيرت انگيزه...شايد اون ماهي نمي دونه كه از اب افتاده بيرون جدا شده و ديگه هيچ كس حرفشو نمي شنوه.
گاهي فكر مي كنيم حرف همو مي فهميم.گاهي فكر مي كنيم همديگر رو خوب ميشناسيم.تا جيك و پوك همو در نياريم دست از سر هم بر نمي داريم.اينو از من قبول كن هر چقدر از من كمتر بدوني بيشتر دوستم خواهي داشت.هر چقدر از من كمتر بدوني من بيشتر مال توام..من بيشتر خودمم...
اينقدر با من حرف نزن...هي از من سوال نكن...من يه معما نيستم كه بخواي حلم كني با يه پازل كه منو بچيني اون جور كه دوست داري...من يه موجودم.مثل يه سلول يا شايدم يه ويروس.اره يه ويروس...
يادت باشه !ويروسا هيچ وقت دو نفرو يه جور مبتلا نمي كنن.