توي يكي از كلاس‌هاي آموزشي كه در اول ترم براي ما دانشجويان خارجي برگزار كردند به ما گفتند كه شما احتمالا براي اهلي شدن در آمريكا چهار مرحله را تجربه خواهيد كرد:

1) مرحله ماه عسل: در اين مرحله همه چيز جديد است و همه چيز به كام است. شما رسيده‌ايد به جايي كه يك موقع آرزوي آن را داشتيد. به شما خوش مي‌گذرد و همه چيز براي شما تازگي دارد.

2) مرحله افسردگي و انزجار: در اين مرحله شما از سبك زندگي آمريكايي به ستوه مي‌آييد و توي دل به همه فحش مي‌دهيد. حرف ملت را نمي‌فهميد و از زبان خود راضي نيستيد. اشتباه مي‌كنيد و هر بار از اشتباه‌هاي خود عصباني مي‌شويد. گاهي دل تنگ مي‌شويد و گريه مي‌كنيد. گاهي پشيمانيد كه چرا به آمريكا آمديد. براي خانه و خانواده دلتنگ مي‌شويد.

3) مرحله خنده‌دار: شما كم كم ياد مي‌گيريد كه به اشتباه‌هاي خود بخنديد و كم كم همه چيز برايتان خنده‌دار مي‌شود. اشتباه‌هاي زباني، اشتباه‌هاي اداري و كاغذبازي و اينها همگي فانتزي مي‌شوند!

4) مرحله اهلي شدن: شما اهلي شديد! زندگي به كام است و شما مثل بقيه آدم‌هاي آمريكا زندگي مي‌كنيد.

راستش من از وقتي اين چيزها را به من گفتند دارم هر روز با خودم حساب كتاب مي‌كنم ببينم كه من الان در كدام مرحله هستم! اما باور كنيد دقيقا نمي‌دانم كجا هستم. روزهاي من تلفيقي از سه مرحله اول است. هر روز در يكي از آنها سير مي‌كنم. بگذاريد چند تا مثال از هر كدام از اين مراحل را در زندگي اين روزهاي خودم بگويم:

1) من هنوز در لذت كشف هستم! هنوز از رفتار خوب مردم و مسئولين (!) لذت مي‌برم. هنوز در تعجبم كه چرا دانشگاه اينقدر هواي دانشجوها را دارد! پولي كه به من مي‌دهند خيلي برايم زياد است! آرامش همه جا جاري است. هوا تميز و پاك است.

2) من هنوز نتوانسته‌ام غذا خوردن دانشجويان سر كلاس را درك كنم. همينطور دراز كردن لنگ‌هايشان جلوي استاد! از بلند حرف زدن ملت شاكي هستم. خيلي اشتباه زباني و اداري مي‌كنم. (من همچنان به خاطر يكي از اشتباه‌هاي لپي اول ترم دارم زجر مي‌كشم!!!). سبك زندگي آمركايي گاهي روي اعصاب من است. ماشين‌هاي بزرگ (به قول خوشان SUV)، رستوران‌هاي بوفه خركي، ليوان‌هاي نوشابه يك ليتري و آدم‌هاي خيلي چاق باعث مي‌شود كه گاهي در دلم بگويم اين آمريكايي‌ها واقعا خر هستند!

3) گاهي به اشتباه‌هاي خودم خنده‌ام مي‌گيرد. شاهكار من وقتي بود كه مي‌خواستم به استادم بگويم كه من اين مگس‌ها (مگس‌هايي كه روي آنها تحقيق مي‌كنيم) را آزاد گذاشته‌ام تا جفت گيري كنند و به جاي كلمه (mate) از كلمه (date) استفاده كردم! خلاصه برداشت استاد اين بود كه اين مگس‌ها قرار است با هم بروند سينما يا كافه بار!

۲ نظر:

ناشناس گفت...

هه هه... وضع ما هم در تهران بیشتر تلفیقی از 3 مرحله‌ی آخر است... چون سبک زندگی ایرانی هر روز چیز غافلگیرکننده‌ای دارد و اشتباه خنده‌دار هم تا دلت بخواهد مرتکب می‌شویم...

ناشناس گفت...

خیلی تقسیم بندی عالی بود! خیلی خوب بود! امیدوارم همه ی دوستان هر چه زودتر به مرحله ی آخر برسن!