ديروز به كتابخانه دانشگاه رفتم و يك DVD فيلم امانت گرفتم. دكتر استرنج‌لاو فيلمي كمدي قديمي در مورد جنگ سرد است. دختر كتابدار با ديدن اين فيلم در دست من ذوق زده مي‌شود و كلي از آن تعريف مي‌كند. بعد كه از من آدرس و شماره تلفن مي‌خواهد و آدرس خانه عموي من را مي‌بيند جيغ دوم را مي‌زند! و مي‌گويد: We are neighbours. بله ما همسايه هستيم! همكارانش را صدا مي‌زند و در مورد پديده‌اي كه كشف كرده به همه توضيح مي‌دهد. مي‌گويد آخر همان خياباني كه شما در ما در آن هستيم يك ريل قطار هست كه گاهي از آن قطار عبور مي‌كند. از من مي‌خواهد كه گاهي به تماشاي قطارها بروم. در ضمن آدرس فروشگاهي را نيز در آن نزديكي به من مي‌دهد كه درست نمي‌فهمم كجاست.

دپارتمان ما چهار منشي دارد كه هر كدام مسئوليت متفاوتي دارند. تريسي (Tracy) مسئول امور مالي و چك‌هاي دست‌مزد دانشجويان دكترا است. امروز رفتم پيش او و در مورد پول و حقوق حرف زدم. آخرش به اين نتيجه رسيد كه You are soooo nice!! و فعلا هم از پول خبري نيست گويا..!! شانا (Shauna) منشي ديگري است كه كارهاي ثبت‌نام و امور كلاس‌ها را انجام مي‌دهد. انتخاب واحد را به او مي‌سپارم. او هم به خوبي آنها را انجام مي‌دهد. هر روز براي مشكلي به شانا سر مي‌زنم. خوش رو است و هر دفعه با خنده استقبال مي‌كند. چند روز پيش تا من را ديد گفت "Hey! The daily visit!". خنده‌ام گرفت. دو منشي ديگر هم هستند كه مسئول امور ديگرند. يكي از آنها سخت سيگار مي‌كشد. البته در حياط پشت ساختمان.

هیچ نظری موجود نیست: