از وقتي كارم را در آزمايشگاه جديد شروع كرده‌ام زندگي عوض شده. از يك آزمايشگاه صد در صد خارجي به يك آزمايشگاه صد در صد آمريكايي رفته‌ام. اينجا تنها خارجي من هستم. از يك آزمايشگاه خوراك دودره بازي به يك آزمايشگاه بسيار جدي و كاري رفته‌ام. كتي، استفاني، آليسا و كايل (اين آخري پسر است) همكاران جديد من هستند كه احتمالا از اين به بعد بيشتر در موردشان خواهيد شنيد. و صد البته خانم دكتر "لارا شرام" كه براي خودش شخصيتي است.

توهمي به من دست داده كه اين كتي و استفاني و آليسا سخت در رقابت براي به دست آوردن من هستند (از آن توهم‌هاي پسر ايراني). اين يكي براي ناهار دعوت مي‌كند، آن يكي زودي مرا به خانه‌اش دعوت مي‌كند، اين يكي تولدم را تبريك مي‌گويد، آن يكي در facebook مرا به دوستانش اضافه مي‌كند.

آليسا يهودي است و يكي از هزاران عيدشان با تولد من يكي است. تبريك مي‌گويد و من نيز هم. خنده‌دار است كه فعلا من تنها كسي هستم كه رابطه‌ام با همه خوب است. بس كه خاله زنك هستند اين آمريكايي جماعت! هيچ كدامشان آليسا را تحويل نمي‌گيرند، حتا خود استاد!

۱ نظر:

Z.M گفت...

نگو که هرچی شنیدیم که ایرانیا رو تحویل نمیگیرن دروغه و همه اش تو پر این یهودیا و صهیونیستای پدرسوخته استکبار مرگ بر شاه میزنن...