لپ هایت از خودش باد کرده است؛ حالا هم که مشغول خوردن کیک شکلاتی هستی دیگر بیا و ببین. حرف که می زنی در حال کیک خوردن، به ازای هر so که می گویی یک تکه کوچک از کیک به بیرون پرتاب می شود. خوشحالی که من با هیجان به حرف هایت گوش می کنم، نمی دانی که من جذب صحنه های نابی که صورتت موقع کیک و قهوه خوردن می سازند هستم. همزمان یک پایت را به صورت غیر ارادی و منظم حرکت می دهی. مردم به آن می گویند حرکات عصبی؛ من می گویم بی تابی و انرژی زیاد! حتما تو هم مثل من بارها جمله "آرومت بگیره" را هزاران بار از نزدیکانت (به خصوص مادرت و عشاقت) شنیده ای.
چه کسی فکر می کرد روزی سریع ترین درجه برف پاک کن ماشین هم کاربرد داشته باشد. وقتی می گویی بیرون بارانی است منظورت این است که "it’s pouring". من بچه این آب و هوا نبوده ام، برایم جدید است. من بچه هزاران جا بوده ام غیر از اینجا. و تو فقط و فقط بچه اینجا بوده ای. آنقدر که وقتی از "واشینگتن دی سی" و "تگزاس" برایت تعریف می کنم چشم هایت گرد می شوند و موهایت از هر وقتی فرفری تر! سرت هم کمی به چپ مایل می شود و زل می زنی به من تا بفهمی من از کدام قسمت از مملکت تو حرف می زنم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر