آخرين پرتره با آب و مركب
تكان نخور ؛ اين آخرين پرتره است كه از تو ميكشم..
سرت را پايين نگاه ميداري عيبي ندارد.. ولي چشم هايت را بالا نگه دار... توي چشمهاي من زل
بزن... اين آخرين طرح است... خيالت راحت باشد...
كلهام داغ شده...
نه نه نه... اين دفعه به خاطر عرق خوري نيست... تب دارم ... تب واقعي ... از آنها كه با لبخند زدن تو
هم خوب نميشود... و من بايد تو را طرح بزنم... هر طور كه شده... با همين تب ...
آب و مركب را قاطي ميكنم... و يك قلم موي نو كه اولين باري است كه از آن استفاده ميكنم...
آه كه اگر موهايت را باز ميكردي ؛ و اگر اين پيراهنت آستين نداشت چه طرحي ميشد...
خاصيت آب مركب اين است كه نه بي ميلي تو در آن پيداست و نه دروغ هاي من در كشيدن موهايت...
به من زل بزن... به چشم هاي من...
عرق كردهام... شقيقهام خيس شده...
نه به خاطر گرماي كار ... تب دارم؛ تب واقعي... از آنهايي كه به استامينوفن احتياج دارد و پاشويه...
بايد طرح را تمام كنم... قلم مو را محكم تر ميگيرم... اينطوري دست و پايم ارادي تر ميلرزد... به من زل بزن
به دست هايم نگاه نكن... توي چشمهايم را نگاه كن...
باورم نميشود كه اينقدر آرام نشسته اي؛ و اينقدر راحت و بي دغدغه مدل من شده اي… هميشه سخت ترين مدل من
تو بودهاي... ولي اين آخرين بار از بس آرام نشسته اي كه ترس در دست هايم موج ميزند و هر لحظه در اضطراب افتادن
شيشه مركب هستم...
حالا هم كه يك بار به آرامي مدل من شدهاي من بسيار گرمم...
گرم كار شدهام و پشتكاري بيمارگونه مشغول برانداز تو و طرح تو روي كاغذ شدهام... تب مرا گرم كرده براي طرح آخر...
ولي آخر چه چيزي از تو يك مدل رام و ساكت ساخته...؟؟!!
آب چشم و آب پيشاني و آب بيني... صورتم خيس است و اگر كمي از اين مركب را به صورتم بمالم يك
طرح زيبا در صورتم نقش ميبندد... آب مركب...!!
قلم مو از چپ به راست... و سايه روشن هاي مبهم صورت تو...
گرم كار شدهام... گرم گرم...
به من نگاه كن... با تو هستم... هاااي...!!! آه... حواسم پرت شد.. نفهميدم كي رفتي... الان اينجا بودي آه...!!!
حالا كم كم تمام بدنم خيس ميشود و جاي خالي تو يك صندلي خالي جلوي من است... كجا رفتي ... مدل آرام ولي سركش من..!!!
نبايد من را در اين تب تنها ميگذاشتي...
كمي مركب به صورتم ميمالم و صورتم را جلوي كاغذ ميبرم... از صورتم بخار بلند ميشود... بخار آب مركب...
حالا كم كم احساست ميكنم... بيا جلوتر... به من زل بزن... تمام فضا با مركب سياه ميشود...
حالا احساس ميكنم آب مركب تب من را پايين آورده...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر