پدر جان می گوید آن موقع که ما در تگزاس درس می خواندیم بسکتبال چهار نیمه داشت، الان دو نیمه شده است؟ می گویم نه پدر جان این بسکتبال مدرسه ای است که دو نیمه است، شما کی تگزاس درس می خواندید؟ می گوید بین سال های شصت و هفتاد میلادی در دانشگاه آستین. می گویم تیراندازی از آن بالای برج را هم یادت هست؟ پدر جان ابروهای کلفتش را بالا می اندازد و چشم هایش گرد می شود و در حالیکه دستش را مثل قسم خوردن بالا می برد می گوی بععععععله، شما مگر بودید آن موقع؟ می گویم به قیافه من می آید آن موقع زنده بوده باشم؟ آها پس تشریف نداشتید...
خوشم می آید از سبک و سیاق این پدر جان. بعد از سی و چند سال به آمریکا برگشته است و می خواهد تغییرات را کشف کند. می گوید شما تازگی آستین تشریف برده اید؟ می گویم بعله به لطف دوستان و اقوام. به حالت پچ پچ و شیطنت پیرمردی می گوید بین خودمان باشد دانشگاه آستین خوشگل ترین دخترهای آمریکا را دارد. این را کمی آرام می گوید که مثلا دخترش نشنود. بعد هم می زند زیر خنده ته گلویی. خنده ام می گیرد از خنده پدر جان و می گویم بعله هنوز هم همین مشکلات در آستین برقرار است. پدر جان من را تازه پیدا کرده است. می گوید این (اشاره دخترش) بازی نمی فهمد، دفعه بعد با شما می آیم.
خوشم می آید از سبک و سیاق این پدر جان. بعد از سی و چند سال به آمریکا برگشته است و می خواهد تغییرات را کشف کند. می گوید شما تازگی آستین تشریف برده اید؟ می گویم بعله به لطف دوستان و اقوام. به حالت پچ پچ و شیطنت پیرمردی می گوید بین خودمان باشد دانشگاه آستین خوشگل ترین دخترهای آمریکا را دارد. این را کمی آرام می گوید که مثلا دخترش نشنود. بعد هم می زند زیر خنده ته گلویی. خنده ام می گیرد از خنده پدر جان و می گویم بعله هنوز هم همین مشکلات در آستین برقرار است. پدر جان من را تازه پیدا کرده است. می گوید این (اشاره دخترش) بازی نمی فهمد، دفعه بعد با شما می آیم.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر