هر درد و مرضی که بگیریم آبجی ما معتقد است که دردی بدتر از این نیست. تو بگو سر درد دارم، می گوید هیچ دردی بدتر از سردرد نیست. همینطور در مورد کمر درد و دندان درد و بقیه. با یک حالت همدردی هم اینها را می گوید. که یعنی می فهمم چقدر بدبختی می کشی. اوایل فکر می کردم حافظه اش یاری نمی کند که قبلا کدام درد را بدترین معرفی کرده. اما حالا دیگر بعد از این همه سال عادت کرده ام. یک جوری تکلیف آدم را مشخص می کند که این دردی که داری بدترین است. بعد هم تو با خودت می گویی خوب اگر این را دارم پس بقیه هم چندان بد نخواهند بود. در آن لحظه حافظه تو هم به طور طبیعی چندان یاری نمی کند که درد قبلی چه بود و بعدی ممکن است چه باشد و نظر خواهر جان هم همچنان همین بوده و خواهد بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر