كاف(3)
....حالا ارامتر شده ام.حداقل ظاهرا كه اينطور است.احتمالا پاي اين حرفها با جشمان گرد شده نشسته اي ونمي داني كه اين دخترك نيمه ديوانه را از كجا گير اورده اي تا در سپيد تاكت بنويسد.
دوست وقتهاي عجيب و غريب من!برايم دعا كن!تا با همه خوبيها و بديهاي اين دنيا كنار بيايم.و قادر باشم از با لا ببينمش و به ان بخندم...به پيچيدگي هاي سطحيش،به خشونت عميق انسانهاي متمدنش!به همه چيزش...
برايم دعا كن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر