حيف!اگر قدش يه كم بلندتر بود،حتما سخنران خوبي مي شد.چهار پايه را گذاشت و رفت بالا،همه ساكت شدند،مثل هميشه....هميشه عاصي !هميشه معترض!هميشه شاكي!همينطوري شروع مي شد...اگه يه بار بگيرنش ببرنش همونجايي كه عرب ني ميندازم،ديگه از اين ...نمي خوره.ملتو تحريك به شورش نميكنه!!عوضي واسه من اداي اون مرتيكه ...چيه اسمش...همون هنديه...آها گاندي...رو در ميره يكي نيست به اينا بگه آخه ابتون كمه نونتون كمه،سياسي شدنتون چيه.حوصلتون سر ميره ،خوب با دوست دوخترتون برين سينما،برين به نماز روزه هاي عقب افتادتون برسين....جووناي امروز روشون زياد شده آقا...ما اون موقعها تو سرمون ميزدن صدامون در نميومد...من ميدونم باهاش چيكار كنم،من پدر پدر پدرشو در ميارم،واسه من ميتينگ راه ميندازه...به گور باباش خنديده...مثل هميشه هم همينطوري تموم ميشد...كميته انظباتي،تهديد،تعهد و تعليق...
حالا ايندفعه رو دوشهاي كسي سوار بود...داشت شعار ميداد...فرياد ميكشيد...
نميدونم چرا هميشه همه به حرفاش گوش ميدادن...دنبالش راه مي افتادن...همه قبولش داشتن...حتي من كه فرق كوبيسم و سكولاريسم رو هم نمي دونستم...آدم عجيبي بود...فقط حيف!اگه قدش يه كم بلندتر بود...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر