بعد از دو سال زندگی با دیگران و هم خانه داشتن؛ حالا طعم داشتن حریم خصوصی و آزادی در خانه را می چشم. در دو سال اخیر معنی خانه برای من اتاق کوچکی بود که در آن زندگی می کردم و هر آنچه بیرون از اتاق بود (آشپزخانه و اتاق پذیرایی و غیره) با کوچه و خیابان برایم فرقی نداشت.

اما حالا خانه بزرگ شده است. مرزهای خانه همان مرزهای واقعی خانه شده اند. آشپزخانه مال من است و هر غلطی بخواهم در آن می کنم و هر آنچه بخواهم در هر ساعتی در روز با هر لباسی بر تن (و حتا بی لباس) می پزم.

می ارزد آدم از خرج های دیگر بزند و کمی بیشتر اجاره بدهد اما در عوض خانه اش تعریف درست و حسابی داشته باشد.

هیچ نظری موجود نیست: