مي گي چند وقته حرفامو نمي فهمي...چند وقت نيست از اولش هم نمي فهميدي...خودتو به فهميدن ميزدي...
تقصير تو نيست مثل اينكه اين روزها هيچ كس حاليش نميشه من چي ميگم!مي دوني يه روز كه حوصلم سر رفته بود نشستم همه قاعده ها رو بهم ريختم...با خودم گفتم اصلا چرا به يه راديو مي گن راديو...چرا يه چيز ديگه نمي گن! خلاصه اين جوري شد كه من همه قرارداد ها رو عوض كردم!فقط يه بازي بود....يه بازيه كوچولو...اما بعدش يادم رفت كه جاي هر كلمه چي گذاشتم...اينطوري شد كه حالا هيچ كس از جمله هام سر در نمياره...
اما موضوع تو فرق داره....تو حتي وقتي كه من درست حسابيم حرف ميزدم نميفهميدي چي مي گم....حيف اون روزايي که اونقدر برات حرف زدم...

هیچ نظری موجود نیست: