عكس اقا جان بزرگه با چشمهاي لوچ رو برويم به ديوار پذيرايي حسين خان اويزان است...اقا جان بزرگه!..كنسول روس!...
با نشان چهارم لياقت...با سالي صد تومان مقرري!بعد از پنجاه سال با 28 وارث كه چشم به ارث عظيمش دوخته اند و همچنان منتظرند تا بادي بوزد و پولها را بياورد و انها از همان وقت خوشبخت شوند!!
فخري خانوم با قيافه خشك و پر افاده هميشگي و همانطور كه دست چروكيده اش را به دور قاب جوبي عكس ميكشد مي گويد:"نميدونم چرا چشماي اقا جان تو عكس چپ افتاده!"و هيچ كس نيست كه بگويد اخر عمه خانوم چشمي كه چپ نباشددر عكس هم چپ نمي افتد....
پشت به ديواري كه عكس اقا جان بزرگه روش اويزان شده به شكل نيم دايره صندلي هاي لهستاني لق شده خانه پدري گذاشته اند -توفيق اجباري سايه گستري- اقا جان بزرگه بورژوا با روكش انسان مداري!!
اقا جان بزرگه با دو زن عقدي و دو زن صيغه اي -پاداش اسلام اوردن!-
روبرويش هستم...روبروي افتخار خانواده...چه خاكي روي اين افتخاررا گرفته است....نمي دانم پس كي اصالت بازي هاي اينها تمام مي شود.بازيه جذابيست...با ان نگاه ها...تكانهاي سر و دست...رفتارهاي بيد زده...احساس مي كنم گير افتاده ام...حركاتم تقليديست..مي ترسم به چيزي دست بزنم...مي ترسم حرفي بزنم و به ميل انها نباشد....چقدر در اين هواي گرم خود را پوشانده اند.... كاش از من سوالي نپرسند....واي خداي من ...عمه خانوم...دامنتان....هيچي!فقط بيدها....جر خورد...


هیچ نظری موجود نیست: