مي‌گويند تازگي ها از درخت بالا نمي‌روي ؛ و به ميوه ها خيره نمي‌شوي !
و شعرهايت رفع تكليفي شده اند...

شنيده ام اين روزها سخت بي تفاوت شده‌اي نسبت به ماه ؛ نسبت به عنكبوت !
و كسي مي‌گفت حتا چراغ نفتي را به اتاقت راه نمي‌دهي...
و پرتره هايت رنگي شده‌اند...

كاغذ آخرت كاهي نبود ؛ و سطور منظم به طرز تهوع آوري جاي
تندنويسي ها و خط خطي هايت نشسته بود...

شنيده‌ام تازگي
پاي همه حماقت هايم امضا كرده‌اي
و قرارداد بسته‌اي با همه مصلحان شهر
تا مرا در اسرع وقت به شكل طبيعي درآورند...!!!

هیچ نظری موجود نیست: