سياه مشق...



يك امتداد مبهم آبى...
خط مي‌خورد.
آبادى دور نبود كه ما...
خط مي‌خورد.
من مشق شعر مي‌كنم وتو..
خط مي‌خورد.
تو بهانه ى ساده شعرهايم بودى...
خط مي‌خورد.
بى تو يك واژه هم روى كاغذم نمي‌لغزد...
خط مي‌خورد.
وقتى نباشى كدام ثانيه را بنشانم روى كاغذ...
خط مي‌خورد.
وقتى نباشى...
خط مي‌خورد.
من...
خط مي‌خورد.
خط مي‌خورد.
خط مي‌خورد.


هیچ نظری موجود نیست: